کاپیتان پرایس (یک داستان واقعی)
کاپیتان پرایس (یک داستان واقعی)
ده سال پیش من در پایه اول دبیرستان ادبیات تدریس میکردم، طاها یکی از بچههای خوب کلاس من بود که به خاطر علاقهی زیادش به ادبیات (و احتمالاً علاقه زیادش به معلم ادبیات!) سر کلاس خیلی فعال و بانشاط بود. در بحثها شرکت میکرد، به سؤالات جواب میداد و خلاصه اینکه با کلاس صفا میکرد.
تا اینکه یک روز که زنگ اول در کلاس طاها درس داشتم، متوجه شدم که طاها آن بچهی همیشگی نیست. سرش را پایین انداخته بود و به من، کتاب و کلاس توجهی نشان نمیداد. با خودم گفتم شاید خوابش میآید، مریض شده یا شاید اتفاق دیگری برایش افتاده. اما هر چه کلاس جلوتر رفت حال روحی طاها بدتر شد تا اینکه در یکسوم پایانی کلاس اجازه گرفت و از کلاس بیرون رفت و دیگر برنگشت. اگر شما هم جای من بودید حتماً خیلی نگران میشدید. بلافاصله در زنگ تفریح به سراغ معلم مشاورشان رفتم و از او خواستم که بهسرعت برای طاها کاری بکند. معلم مشاور مهربان در همان زنگ تفریح طاها را صدا کرد و من از پشت شیشه بزرگ دفتر، شاهد گفتگوی طاها با مشاور بودم. من صدایشان را نمیشنیدم؛ اما دیدم که بعد از چند جمله گفتگو، طاها بغضش ترکید و شروع به گریه کرد. همه شما میدانید وقتی یک پسر شانزدهساله در مدرسه، درحالیکه بقیه نگاهش میکنند اینطوری گریه میکند یعنی خیلی اتفاق مهمی افتاده. راستش بند دلم پاره شد. خدایا یعنی چی شده؟
اما وقتی به چهرهی مشاور نگاه میکردم حس میکردم که بهسختی جلوی خندهاش را گرفته. بعضی وقتها قصهها سادهتر از آنی هستند که آدم بتواند باورشان کند.
طاها بیش از یک ماه درگیر بازی کال آف دیوتی چهار (Call of Duty 4) شده بود. در این بازی در نقش یک سرباز به همراه چند همقطار و یک فرمانده به نام کاپیتان پرایس مأموریتهای زیادی را پشت سر گذاشته بود و دیشب در آخرین صحنهی بازی، وقتی موفق میشود دشمن اصلی را از بین ببرد، کاپیتان پرایس و همقطارانش کشته میشوند. طاها، یک پسر شانزدهسالهی تهرانی، دیشب عزیزترین آدمهای زندگیاش را از دست داده بود.
طاها سواد رسانهای نخوانده بود؛ اما واقعاً سواد رسانهای چه کمکی میتوانست به طاها بکند؟ طاها یک بازی را خارج از ردهبندی سنی استفاده کرده؟ طاها از تحلیل پیامهای مستتر در بازی عاجز است؟ طاها نمیداند چه کسانی با چه اهدافی این بازی را تولید کردهاند؟
طاها الآن یک آقا معلم بیستوپنجساله است که مثل آن سالهای من، ادبیات تدریس میکند. ازدواج کرده و پدر دو فرزند است. او امروز چیزی گفت که اصلاً انتظارش را نداشتم. طاها به من گفت امسال بعد از ده سال دوباره وسوسه شده که کال آف دیوتی چهار را بازی کند. بازی را نصب کرده و یک هفته درگیرش بوده و دوست خوب من، طاها، صادقانه اعتراف کرد که هنوز ارتباط عاطفی عمیقی در وجودش با کاپیتان پرایس احساس میکند.
داستانی از مهندس حسین غفاری فال حوزه سواد رسانه