دستور العمل جهت اصلاح گناه وجلب رزق و فتوحات
- گفتن اسیغفر الله و اسئله التوبه
بمدت 40 روز بعداز هر نماز واجب 70 مرتبه
- گفتن اسیغفر الله و اسئله التوبه
بمدت 40 روز به عدد ابجد اسم خود و مادر هر زمانی که خواستید
دستور العمل جهت اصلاح گناه وجلب رزق و فتوحات
بمدت 40 روز بعداز هر نماز واجب 70 مرتبه
بمدت 40 روز به عدد ابجد اسم خود و مادر هر زمانی که خواستید
دستور العمل رزق
گفتن به نیت زیادشدن رزق حلال دعای ( اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک ) 70 مرتبه بین الطلوعین و روز شروع از چهارشنبه و بمدت 40 روز جهت تثبیت شدن البته اصرار به معصیت نباید وجود داشته باشد
دستورالعمل اسم الله وهاب
بعد از هر نماز واجب بلافاصله به سجده رفته و 40 مرتبه یا وهاب گفته میشود به نیت ازدیاد رزق حلال و باید ضمه آخر یا وهاب گفته شود به مدت 40 روز
دستورالعمل سوره واقعه
خواندن سوره واقعه بعداز نماز صبح به نیت ازیاد رزق مادی یک مرتبه و یا خواندن بعد از نماز عشاء اگرچه اکما آن خواندن 9 مرتبه است
شیخ صدوق از پدرشان از محمد بن یحیى العطار از عمرکی خراسانی از علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر(ع) از پدرش جعفر بن محمد(ع) از امام علی(ع): «مَنْ صَلَّى الْفَجْرَ ثُمَّ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ إِحْدَى عَشْرَةَ مَرَّةً لَمْ یتْبَعْهُ فِی ذَلِک الْیوْمِ ذَنْبٌ وَ إِنْ رَغِمَ أَنْفُ الشَّیطَان»؛[1]
کسی که یازده بار سورهی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را پس از نماز صبح بخواند، در آنروز گناهی از او سر نمیزند، هر چند بر خلاف میل شیطان باشد.
2.عَنْهُ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: مَنْ قَالَ مَا شَاءَ اَللَّهُ کَانَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ مِائَةَ مَرَّةٍ حِینَ یُصَلِّی اَلْفَجْرَ لَمْ یَرَ یَوْمَهُ ذَلِکَ شَیْئاً یَکْرَهُهُ .
حماد بن عثمان گوید: شنیدم حضرت صادق علیه السلام میفرمود: هر که هنگامى که نماز صبح را میخواند صد بار بگوئد: «ما شاء اللّٰه کان لا حول و لا قوة الا باللّٰه العلى العظیم». در آن روز چیزى که او را ناخوش آید نبیند.
3.ابی جعفر شامی گوید: در شام مردی به نام هلقام بود ، او این حدیث را برایم نقل کرد :
خدمت مولایم موسی بن جعفر (علیهما السلام) رفتم و عرض کردم : به من دعایی تعلیم نمایید که جامع دنیا و آخرت باشد و مختصر هم باشد
امام (علیهالسلام) فرمودند :
بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب این ذکر را بگو:
« سُبْحانَ اللهِ العَظیمِ وَبِحَمْدِهِ ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ ، وَأَسْأَلُهُ مِنْ فَضْلِهِ »
« منزّه است خدایی که با عظمت است و به حمد و ستایش او مشغولم ، از خداوند آمرزش میطلبم و از فضل و عنایتش سوال میکنم ».
هلقام گفت: وضعیّت من در میان خاندانم از همه بدتر بود، نمیدانم چه شد که (بعد از تلاوت این ذکر شریف) ناگهان ارثی از طرف شخصی به من رسید که فکر نمیکردم بین او و من پیوند خویشاوندی باشد ، به حدّی وضع مالی و اقتصادیم رونق یافت که امروز توانگرترین فرد در میان بستگان خود هستم ، این برکات نبود مگر به خاطر آنچه بنده صالح خدا ، مولایم حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) به من آموخت .
(کافی ، ج 2 ، ص 550 )
4.مؤلف گوید که شیخ ما ثقة الإسلام نورى (ره) در کتاب دار السلام از شیخ خود مرحوم عالم ربانى جناب حاج ملا فتح على سلطان آبادى رحمة الله علیه نقل فرموده که فاضل مقدس آخوند ملا محمد صادق عراقى در غایت سختى و پریشانى و بد حالى بود و به هیچ وجه براى او گشایشى نمى شد تا آن که شبى در خواب دید که در یک وادى خیمه بزرگى با قبه سر پا است ،پرسید این خیمه از کیست گفتند از کهف حصین و غیاث مضطر مستکین حضرت قائم مهدى و امام منتظر مرضى عجل الله فرجه مى باشد پس به تعجیل خدمت آن حضرت مشرف گردید و سختى حال خود را به آن حضرت عرض کرد و از آن بزرگوار دعایى براى گشایش کار و رفع غم خویش خواست آن حضرت او را حواله فرمود به سیدى از اولاد خود و اشاره فرمود به او و به خیمه او آخوند از خدمت آن حضرت بیرون شد و رفت به همان خیمه که حضرت به آن اشاره فرموده بود دید سید سند و حبر معتمد عالم امجد مؤید جناب آسید محمد سلطان آبادى است در آن خیمه و در روى سجاده نشسته مشغول دعا و قرائت است آخوند بر سید سلام کرد و حکایت حال را براى او نقل کرد پس سید براى گشایش امر و وسعت رزق او را دعایى تعلیم نمود پس از خواب بیدار شد در حالى که آن دعا در خاطر او بود و قصد کرد خانه سید را و پیش از این خواب، آخوند از سید منافر و تارک او بود به جهتى که آن را ذکر نمى کرد پس چون بخدمت سید رسید او را به همان نحو که در خواب دیده بود دید در مصلاى خود نشسته مشغول ذکر و استغفار است
سلام کرد سید جواب سلام داد و تبسمى نمود مثل آن که از قضیه مطلع باشد پس آخوند براى گشایش امر خویش دعایى خواست پس سید تعلیم او نمود همان دعایى را که در خواب به او تعلیم فرموده بود پس آخوند مشغول به آن دعا شد به اندک زمانى دنیا از هر طرف به او روى آورد و از سختى و بد حالى بیرون آمد و مرحوم حاج ملا فتح على رحمة الله علیه سید را مدح مى کرد مدح بلیغى و او را ملاقات کرده بود و مقدارى از زمان هم شاگردى او نموده بود، اما آنچه را که سید تعلیم آخوند کرده بود در خواب و بیدارى پس سه چیز است:
اول آن که بعد از فجر دست بر سینه گذارد و هفتاد مرتبه یا فتاح بگوید:
دوم مواظبت کند به خواندن این دعا که در کافی است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله تعلیم فرمود آن را به مردى از صحابه که مبتلا بود به ناخوشى و پریشانى و از برکت خواندن این دعا به اندک زمانى ناخوشى و پریشانى از او برطرف شد: لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرا
سوم: بعد از نماز صبح بخواند دعایى را که از شیخ ابن فهد نقل شد و این اوراد را باید غنیمت شمرد و به خواندن آن مواظبت نمود و از فوائد آن غفلت ننمود.
شیخ ابن فهد در عدة الداعی از حضرت امام رضا علیه السلام نقل کرده که: هر که بگوید در عقب نماز صبح این کلام را حاجتی طلب نکند مگر آنکه آسان شود برای او و کفایت کند حق تعالی آنچه را که مهم او است : بِسْمِ اَللَّهِ وَ صَلَّی اَللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اَللّهِ إِنَّ اَللّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَوَقاهُ اَللّهُ سَیئاتِ ما مَکرُوا لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ اَلظّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ اَلْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی اَلْمُؤْمِنِینَ حَسْبُنَا اَللّهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکیلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اَللّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یمْسَسْهُمْ سُوءٌ مَا شَاءَ اَللَّهُ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ مَا شَاءَ اَللَّهُ لاَ مَا شَاءَ اَلنَّاسُ مَا شَاءَ اَللَّهُ وَ إِنْ کرِهَ اَلنَّاسُ حَسْبِی اَلرَّبُّ مِنَ اَلْمَرْبُوبِینَ حَسْبِی اَلْخَالِقُ مِنَ اَلْمَخْلُوقِینَ حَسْبِی اَلرَّازِقُ مِنَ اَلْمَرْزُوقِینَ حَسْبِی اَللَّهُ رَبُّ اَلْعَالَمِینَ حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ لَمْ یزَلْ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ کانَ مُذْ کنْتُ لَمْ یزَلْ حَسْبِی حَسْبِی اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ؛[1]
فرایند شکلگیری و استمرار نیت اخلاقی
انواع نیّت
نیت در فقه با مفهوم اخلاقی آن بسیار متفاوت است. برای مثال اگر کسی چند نماز قضا بدهکار باشد، نمازی که میخواند بسته به نیتش متفاوت است و نیت هر نمازی کرد همان نماز حساب میشود. همانطور که ملاحظه میکنید نیت در اینجا هیچ مؤونهای ندارد و فقط یک بنای قلبی است. ولی نیت در فعل اخلاقی اینگونه نیست و با صرف خطور در ذهن حاصل نمیشود. این نیت نیازمند یک سری مقدمات و مبادی نفسانی است. اگر آن مقدمات و مبادی نفسانی آماده و موجود باشد، آن نیت از انسان متمشی میشود، وگرنه با صرف خطور یک مفهوم در ذهن این نیت حاصل نمیشود.
اهداف طولی و اهداف علیالبدل
بنابر تقسیم عقلی، بعضی کارها نمیتواند بیشتر از یک هدف داشته باشد هدف این نوع از کارها خودبهخود متعین و امری طبیعی است. اما در وسیلههایی که ما در زندگی بهکار میگیریم، غالبا یک وسیله میتواند برای چند چیز مورد بهرهبرداری قرار گیرد این اهداف ممکن است در طول هم باشند یا در عرض هم ، در اهداف طولی، برای تعیین ارزش کار باید از اهداف متوسط عبور کرده، هدف نهایی را ارزشیابی کنیم.
فرآیند شکلگیری نیت
برای اینکه نیتی در انسان پیدا شود ابتدا باید به کاری که میخواهد انجام دهد و اثری که بر آن کار مترتب میشود، توجه پیدا کند. به عبارت دیگر باید به این دو، علم آگاهانه پیدا کنیم. این توجه بدان معناست که اگر علم ناآگاهانه نیز داریم، آن را به آگاهانه تبدیل کنیم و مورد توجه قرار دهیم. برای مثال، فرد باید توجه پیدا کند که میشود نماز را به جماعت خواند، و این نماز جماعت باعث میشود که گناهان من آمرزیده شود و به جهنم نروم. پس از این توجه، در دل انسان این گرایش پیدا میشود که این کار را انجام دهد. در این مرحله اگر هیچ چیز دیگری غیر از آثار نماز جماعت مورد توجهاش نبود، این گرایش فوراً اثر خودش را میکند، و به سوی نماز جماعت میرود. اما اگر در کنار این خواسته، چیزهای دیگری را هم دوست داشت، صرف آن تصور و تصدیق کافی نیست که آنها را رها کند و به نماز بایستد، بلکه باید این خواسته بر آنها رجحان پیدا کند. همه این خواستهها با هم جمع نمیشود و بین آنها تزاحم به وجود میآید روشن است که این محبتها اختیاری نیست و انسان نمیتواند به یکباره بگوید دلم میخواهد فلان چیزی را بیشتر دوست بدارم. پیدایش این محبت، خود نیازمند مقدماتی است؛ ابتدا باید اصل وجود بهشت و جهنم را باور کرده باشد، سپس بداند چه چیزهایی موجب این بهشت و آن جهنم میشود. چه چیزی باعث میشود که عذاب جهنم برداشته شود و گناه آمرزیده شود
شناختهای لازم برای نیت
برای اینکه بتوانیم کارهایمان را با نیت خوبی انجام دهیم، از مدتها پیش باید مقدمات این نیت را فراهم کرده باشیم. اولین مقدمه، دانستنیهاست. ابتدا باید باور کنیم. البته باور مقداری با دانستن تفاوت دارد. مسئله مهم دیگر، پدید آمدن موانع است. گاهی انسان مقدمات را فراهم کرده است ولی ناگهان پدیدهای پیدا میشود که فکر آن را نکرده است. یکباره چیزی پیدا میشود که دل او را میبرد و به دنبال آن مسئله میرود. این آسیبها مانع قصد انجام کار خیر میشود پیدا نکند. بیاندیشد چه کنم که چنین چیزی را نبینم، پایم به آنجا نرسد، با فلان شخص همصحبت نشوم، دلبستگی به آن پول یا مقام و شهرت پیدا نکنم.
این مسایل تهذیب نفس را به عنوان یک واجب عقلی بیّن برای انسان مطرح میکند. اگر میخواهی در چاه نیفتی، از این راه نرو! از راهی برو که سر راهت چاه نباشد
رفتار اخلاقی و ارزشی در اسلام یعنی عمل داری حسن فاعلی باشد و حسن فعلی باشد.
حسن فاعلی چیست؟
کارهای اختیاری بخاطر رسیدن به هدفی انجام میشود وحسن فاعلی یعنی اینکه کار هدفی عقلایی یا شایسته داشته باشد وکاری میتواند نتیجهای ارزشمند به بار بیاورد که ارزشی بسیار بیشتر از وقت، انرژی و ابزارهای دیگری که برای آن به کار گرفته شده است، داشته باشد. اما اگر این طور نبود، لهو، لعب و عبث و... است. به همین مناسبت خداوند درباره زندگی دنیا میفرماید: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ؛ یعنی اگر دنیا را برای فقط برای خودش بخواهید، ارزشی ندارد. کار بیهودهای است که انجام میشود و ارزش آن را ندارد که برای آن وقت صرف کنید، غصه بخورید، زحمت بکشید و خودتان را خسته کنید. آن نتیجه، ارزش این زحمتها را ندارد و یک نوع خیالات است. حال فرض کنید در این بازی برنده شدید، چه میشود؟ این همان لعب است. لعب بدین معناست که انسان سلسله کارهای منظمی را انجام دهد و قرارداد کند که اگر چنان شد من برندهام. مسابقات فوتبال چگونه است؟ البته ممکن است فوایدی نیز داشته باشد و خستگی را رفع کند و موجب سرگرمی انسان شود و گاهی در کنارش نشاطی برای انسان به وجود بیاورد و به سلامتی او کمک کند، اما این زحماتی که برای آن کشیده میشود و پولهایی که برایش خرج میشود ارزش آن نتیجه را ندارد. خداوند در آیه دیگری به مقایسه دنیا و آخرت میپردازد و میفرماید: وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ؛ زندگی حقیقی، زندگی آخرت است و به زندگی دنیا اصلا نمیتوان زندگی گفت؛ این یک مرگ تدریجی است! اما اگر هدف انسان از همین زندگی دنیا ماورای آن بود که ارزشمندتر از خود دنیاست، این زندگی نیز حق و کار بسیار ارزشمندی میشود و انسان باید دعا کند که خدا عمر و توفیقش دهد که تا بتواند سالها همین کار را انجام دهد. بنابراین هنگامی کارهای دنیا حق و ارزشمند میشود و از باطل، لهو، لعب و عبث بودن خارج میگردد که نتیجه ارزشمندی ورای خودش ایجاد کند. این همان است که میگوییم کار صحیح آن است که هدف صحیحی داشته باشد. هدف نیز چیزی است که در انتهای کار بر آن مترتب میشود.
به نام خدا
ایاز به علت توجه و علاقه ی شدید سلطان محمود به او به شدت مورد حسادت مقامات دربار بود. یک بار نزد سلطان بدگویی کردند که: ایاز هر روز قبل از اینکه به دربار و به حضور سلطان بیاید به منزلی می رود و گویا از کسی دستور می گیرد و شب هم که از حضور سلطان مرخص می شود سر راه به همان منزل می رود و گویا اخبار دربار را به آن شخص گزارش می دهد.
سلطان محمود از خزانه اش گوهری بیرون کشید و بدست وزیرش داد و گفت: این گوهر چند میارزد؟ وزیر جواب داد: بیشتر از صد خروار طلا ارزش دارد.سلطان به وزیر امر کرد: آن را بشکن. وزیر بهانه آورد که نمی تواند و ....شاه به وزیر پاداش داد و رو به فّراش کرد و از او خواست آن گوهر را بشکند. او هم بهانه ای آورد و گوهر را نشکست و همینطور یکی یکی پنچاه یا شصت نفر از امرا و سران دربار به تقلید از وزیر و فرّاش از شکستن گوهر سر باز زدند و پادشاه پاداشی به آنها داد. تا اینکه نوبت رسید به غلام باوفای سلطان ایاز... سلطان گوهر را به دست او داد و گفت:
استاداحمد عابدی در سخنرانی خود در مسجد النبی نارمک به تفسیرحُسن عاقبت و سوء عاقبت پرداخته است،متن سخنان این استاد حوزه علمیه قم به شرح ذیل است:
عاقبت به خیری شرط انجام همه کارهاست
حدیثی است که وقتی این آیه ی شریفه ی قرآن نازل شد و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین، یعنی پیغمبر رحمت برای همه است، وقتی این آیه نازل شد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به جبرئیل فرمود که ای جبرئیل من برای تو چه سودی دارم، من برای همه رحمت هستم برای تو که فرشته ی خدایی و معصومی و فرشته وحی هستی، من برایت چه سودی دارم، جبرئیل عرض کرد یا رسول الله از ابتدایی که خدا من را آفرید همیشه ترس از این داشتم که عاقبت به خیر نشوم، این آیه ی قرآن که نازل شد، دیگر خیالم راحت شد، که پیغمبر برای همه رحمت است و رحمت بودننش برای من بر این است که این خوف و نگرانی من برطرف بشود. قرآن کریم می فرماید: مطاع ثَمّ أمین حرف پیامبر را آنجا گوش می کنند و پیامبر کسی است که حرفش پذیرایی دارد، اگر پیغمبر برای من دعا کند که من عاقبت بخیر شوم، حتماً عاقبت به خیر خواهم شد.